تامین سرمایه

عکس به مثابه تیر آرش
قرنطینه فقط برای پاندمی نیست. گاهی -امیدوارم “گاهی” بماند- برای دوریست، گاهی بیپولی، گاهی مشغله، گاهی دوست نداشتن سفر، گاهی هر آنچه تو بگویی. من اما با تمام این گاهها دوست دارم کنجهای ایرانم را ببینم. تو هم دوست داری اگر، تیرم باش، کمانت خواهم بود.
با دوربینم قصد دارم به چهار کنج ایران بروم و خاطرهای به خاطر ایران اضافه کنم. تو همرکاب من باش که این خاطر روی نگاتیو من نور بتابد.
![]() |
چرا؟
از گوشه گوشهی ایران هم اگر عکس دیدهایم من میخواهم از گوشهترین شهرهای وطنم عکس بسازم. نه فقط از طبیعتشان که بگویم ببین چقدر زیباست -که زیباست- بلکه از شهروآدم که بگویم ببین چقدر زندهست.
از اینها گذشته، دوربینم کمان من است. کمان آرش تیری انداخت که مرز ایران را بسازد. خیال میپزم که من، که ما تیر-عکس بیندازیم به مرزهای ایران. هم الآن که میخواهند تکه پاره کنند ایرانمان را.

چیست؟
از شمالشرقی ترین، از جنوبغربیترین، از شمالغربیترین و از جنوبشرقیترین شهرهای ایران. شهرهایی که کم دیدهایم و آدمهایی که کمتر میشناسیم که دیدن اول شناختن و دوست داشتن است. میخواهم چهار سفر کنم به چهار کنج ایران و عکس بگیرم و در همان شهرها عکسها را باهم ببینیم. عکسهای هر کنج را با خود تحفهیای خواهم کرد برای کنجی دگر. اگر دوستتر داشتید در پایان چهار سفرهمهی عکسها را در نمایشگاهی دوباره باهم میبینیم. همهی کنجها یکجا. آن چهار، سرخس وماکو و پسابندر و آبادان است.

چطور؟
من روی فیلم و با دوربین آنالوگ عکاسی میکنم چون فکر میکنم زندهترین است. اگر میشد خودشان را میآوردم که ببینیدشان، حالا که نمیشود خودشانترین را میآورم. همان نوری که آنها را به من نشان میدهد، میافتد در اتاق تاریک دوربینم و روی صفحهی حساس فیلم، روی نقرهی روی نگاتیو و تو قرار است اثر همان نور را ببینی. دقیقا همان نور. دوست دارم گاهی این نورها را دوبار روی هم بتابانم. مثلا تصویر زنی و نیز تصویر درختی که کاشته، هر دو روی هم. به این کار double exposure میگویند. در عکاسی آنالوگ جذابیت این نوع عکس در این زنده بودن هر دو تصویر است، تو میدانی که هر دو نور روی ذرات حساس نگاتیو در هم آمیختهاند مثل رنگهایی روی پارچهی بوم که با همان جسم باهم ترکیب میشوند. همانقدرزنده.
چه میدهد؟
در هر چهار شهر عکاسی خواهم کرد و نیز نمایشگاهی از عکسهای سفر پیشین به دیدهها سپرده خواهد شد. عکسهای هر گوشه در گوشهای دیگر دیده خواهد شد. که کنجها را به هم وصل کنیم.

اگر همراهترم بودید نمایشگاهی از تمام عکسهای -هر چهار شهر- پروژه در اتمام برگذار خواهم کرد. اگر بیش همراهترم بودید کتاب عکسی از تمام این خاطرات باهم ساخته، خواهیم داشت. درطول تمام سفرها نیز گزارش تصویری سفرم را در اینستاگرام با شما شریک خواهم شد.

پولش چی؟
لیست هزینهها
سفر | ۸۰۰۰۰۰۰ |
تجهیزات | ۷۰۰۰۰۰۰ |
چاپ و گالری | ۱۷۰۰۰۰۰۰ |
هزینهی کل ۳۲۰۰۰۰۰۰
در صورت تامین هزینه تا ۱۵۰ درصد نمایشگاهی نیز از مجموع چهار سفر برگذار خواهم کرد.
در صورت تامین هزینه تا ۱۷۵درصد کتاب عکسی نیز از تمام عکسهای پروژه چاپ خواهم کرد.
حمایت مالی شما امکان وجود و زندگی به پروژه خواهد داد. حمایتهای معنوی شما هم، پروژه را زندهتر میکند. در قسمتهای مختلف پروژه از تبلیغات کمپین، سفر و جابجایی و اسکان گرفته، تا ظهور و چاپ و برگذاری نمایشگاه و تامین تجهیزات. شما پیشنهاد دیگری هم دارید؟ به من بگویید.

چرا من؟
سالهایی که در مجلهی رشد مسئول بخش نامههای مخاطبان بودم، تمام نامهها از هر کجا را میخواندم. جدا از سایر قضاوتهای ارزشی این نامهها برایم یک جور سیر انفس بود. از طرف مجله که سفر میکردیم و سر کلاس مدرسهها میرفتم هم این سیر بزرگترم میکرد. چیزی بود که ما را به هم وصل میکرد. ما را ما میکرد. بعدتر سفر کردم که فقط خودم را نبینم. دیدن جاها و آدمها، سفر، به تو نشان میدهد چقدر شبیه همیم ما، چقدر ماییم ما. با ما که نمیشود دعوا کرد! کسی گفته با دعواییها بحث نکن، بفرستشان سفر دوردنیا. خوب میشوند.
هر سفر بزرگترم میکند، جیبهایم را، که جا شود چیزهایی بیشتر. و کوچکترم میکند چون که قاطی میشوم با همه، با همهای بزرگ. میخواهم اینبار با شما شریکش شوم. عکسهای من هم شهرفرنگی من است که دعوتتان میکنم به تماشا. بیایید ببینید که از همه رنگ است!
چطور میتوانم از شما تشکر کنم؟ -نمیتوانم-
برای شما پاداش هایی درنظر گرفتم می توانید در ستون سمت چپ آنها را ببینید
---- از اینکه در این سفر همراه من می شوید بینهایت سپاسگزارم ----